سرمایه اجتماعی موتور محرکه هر جریان ریشهدار سیاسی در بزنگاههای خاص بهویژه انتخابات است. این در حالی است که هیچیک از دو جریان سیاسی، برنامه و نقشه راه مشخصی برای بازگرداندن سرمایه ازدسترفته خود بهواسطه عملکرد دولت دوازدهم روحانی و دولتهای نهم و دهم احمدینژاد ندارند؛ حتی بر این تصورند که سرمایه اجتماعیشان بر جای خود باقی است، فروپاشی آن وهمی بیش نیست و اساسا نباید تا قبل از انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم درباره آن با شتابزدگی قضاوت کرد. در چنین شرایطی، اصولگرایان که بیشترین سود را از مشارکت حداقلی مردم میبرند، مانند همان امری که در انتخابات مجلس یازدهم تجربه شد، خود را از هماکنون پیروز میدان میپندارند و روزی نیست که با کاندیدای جدید در رسانهها عرضاندام نکنند؛ چون اطمینان دارند که قرار نیست انتخاباتی پرشور برگزار شود و مردم هم کمترین انگیزهای برای آمدن پای صندوقهای رأی نخواهند داشت؛ بنابراین کاهش سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات که به واسطه عملکرد روحانی و تندروی مخالفان دولت دوازدهم، تبدیل به چالش جدی این جریان در انتخابات پیشرو شده، این پرسش اساسی را به وجود میآورد که قرار است اصلاحطلبان با چه طرح و برنامهای وارد انتخابات شوند تا سرمایه اجتماعی خود را برای حضور در انتخابات ترغیب کنند؟ بر این اساس، «شرق» با احمد خرم، فعال سیاسی اصلاحطلب و وزیر راه دولت اصلاحات، درباره مسائل یادشده به گفتوگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
رویدادهای بسیاری در دو سال اخیر رخ داده که برای اصلاحطلبان بهعنوان حامی دولت دوازدهم گران تمام شده و به افول سرمایههای اجتماعی این جریان و ناامیدی بدنه اصلاحطلبان به خود انجامیده است؛ با این اوصاف، اصلاحطلبی را همچنان میتوان بهعنوان یک جریان پرنفوذ و تأثیرگذار در جامعه ایران، آنهم پس از این همه فرازوفرود دانست؟
اصلاحطلبی جریانی است که از ابتدای تاریخ ایران تا امروز جاری بوده است؛ بهخصوص در دو سده اخیر مستمر بوده و تنها منحصر به یک دوره خاص نیست. این جریان اخیر نسل به نسل یعنی از قائممقام اول، قائممقام دوم، مشروطیت، انقلاب اسلامی تا جریانات سیاسی داخل کشور جاری بوده است. بر این اساس اصلاحطلبی همواره با فراز و نشیبهای بسیاری در ایران مواجه بوده است؛ بنابراین اساسا این سخن را که اصلاحطلبی پس از انقلاب اسلامی رو به افول بوده و اخیرا حضورش کمرنگ شده و نمیتواند در صحنه مبارزات سیاسی حضور داشته باشد و تلاش کند، قبول ندارم. به عقیده من، اصلاحطلبی پس از انقلاب زنده شد. یک رئیسجمهور اصلاحطلب با گفتمان اصلاحطلبی روی کار آمد که هشت سال ریاستجمهوری را در دست داشت. او با این گفتمان جریانی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایجاد کرد. در اینجا مثالی میزنم که نشان میدهد خاتمی تنها یک شخصیت سیاسی و فرهنگی نبود، بلکه چهرهای اقتصادی نیز بود. درحالیکه اقتصاددان نبود، اما تیم اقتصادی قویای داشت. حرکت توسعه کشور که بر سیستم بانکی ناکارآمد سوار بود و توسعه کشور را که به بنبست رسیده بود، سامان داد. رئیس دولت اصلاحات با تمام توان خود حرکت توسعه را بر بازار سرمایه سوار کرد و بازار سرمایه را رونق داد. او با برگزاری جلسات متعدد با صاحبان صنعت، دانش، تکنولوژی، تجارت، خدمات، کشاورزی و سازندگان، بازار کمرونق سرمایه را توسعه داد. بیش از 50 میلیون نفر از جمعیت 83 میلیونی ما، سرمایههای خرد، متوسط و بزرگ خود را به بازار بورس انتقال دادند. امروز بورس در کنار ارز، ملک، طلا، خودرو و لوازم خانگی بهعنوان یک فعالیت سرمایهگذاری مطرح و شناختهشده است. در کشوری که مبنای حرکت اقتصادی آن دلالی و سوداگری است، از یک سو اقتصاد دلالی و از سویی دیگر اقتصاد دولتی در کشور جاری است، وقتی اصل 44 مطرح میشود و خصوصیسازی اوج میگیرد، بیش از 90 درصد واحدهای دولتی که واگذار میشود به شرکتهای نیمهخصوصی، دولتی و نیمهحاکمیتی واگذار میشود و واگذاریهای بخش خصوص فراموش میشود. در آینده شاهد شکوفایی این جریان که در واقع در دولت اصلاحات پا گرفت، خواهیم بود؛ بنابراین معتقدم گفتمان اصلاحطلبی به دلیل برخی تغییرات و فرازوفرودها از بین نخواهد رفت.
اما با وجود این، عدهای بر این عقیدهاند که به دلیل برخی رخدادها در سالهای گذشته، اصلاحطلبی مثل اصولگرایی به پایان راه رسیده و دیگر نمیتواند بهخصوص در انتخاباتها، تأثیرگذار باشد و جامعه را مانند گذشته به صحنه بکشاند.
به عقیده من، اصلاحطلبی در همه ادوار فرازوفرودهایی داشته و همواره در کشور جاری بوده است. برخی از اتفاقات نمیتواند دلیلی بر پایان راه اصلاحطلبی باشد. مردم در 15 سال اخیر، دوران سختی را پشت سر گذاشتهاند. در سالهای گذشته به دلیل تحریم، سوءمدیریت و سوءاستفادههایی در همه ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وجود داشت، اما امروز دولت پرچم مبارزه با فساد اقتصادی را به دست گرفته است؛ چراکه سوءاستفادهها در سالهای گذشته کشور را دچار بحران کرده و زندگی را برای مردم، تولیدکنندگان و ارائهدهندگان خدمات مولد سخت کرده است. در آینده میبینیم که با رفع چند مورد از تحریمها، جامعه در بُعد اقتصادی جهش خواهد کرد. اگر نقشه راه به نحو مطلوبی طراحی و از مدیران سالم و کارآمد استفاده شود، جامعه با یک جهش اقتصادی، اجتماعی و موفقیت سیاسی مطلوب روبهرو خواهد شد؛ جامعهای که با وجود فشارهای سنگین اقتصادی همچنان سرپا ایستاده و در مسیر توسعه حرکت کرده است. در صورت لغو تحریمها و بهبود اوضاع اقتصادی، مردم میتوانند نفسی تازه کنند؛ بنابراین نباید مأیوس شد و باید در عرصه فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با دید اصلاحطلبانه حضور داشت و صحنه را خالی نکرد و زمینه را برای رقابت سنگین و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات فراهم کرد. جریان اصلاحات، بهویژه اکنون با توجه به فرصت تغییرات در روابط بینالملل و بازشدن مسیر گفتوگو و مذاکره که در حال وقوع است، باید زیرکانهتر و با نقشه راه قویتری وارد صحنه شود. در نهایت باید گفت که بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم.
آقای مهندس مسئله مسلم آن است که خواهناخواه سرمایه اجتماعی که سوخت محرک حرکت اصلاحطلبانه است، به صورت دامنهداری دچار افت شده است. اگرچه برخی از اصلاحطلبان این مسئله را برنمیتابند؛ اما در یک نگاه واقعبینانه باید گفت در دو سال اخیر این اتفاق تا حدود زیادی افتاده است. اکنون اصلاحطلبان از چه طریق و با چه راهکاری میتوانند به احیای سرمایههای اجتماعی خود و ترغیب آنها برای حضور در انتخابات بپردازند؟
رویدادهای پیشرو میتواند به احیای سرمایههای اجتماعی کمک کند. لغو بخشی از تحریمها و بهبود اوضاع میتواند در بازگرداندن سرمایه اجتماعی مؤثر باشد. نکته مهم این است که ما با جریانی در آمریکا مواجه بودیم که خودمحور، فردگرا و خشونتطلب بود و با جریانی مواجهیم که منطقیتر و رفتارهای سیاسیاش حسابشدهتر است. بوش و ترامپ جمهوریخواه تلاشهای بسیاری کردند تا تحریمهای بینالمللی و اجماع جهانی علیه ایران رقم بخورد و موفق نشدند؛ اما اوبامای دموکرات توانست چنین اجماعی علیه ایران ایجاد و تحریمهای بینالمللی را علیه ایران برقرار کند. جامعه جهانی با دموکراتها بیشتر از جمهوریخواهان همراهی میکند. اصلاحطلبان باید سرمایه اجتماعی متفرق را جمع کرده و در راستای انسجام بیشتر سرمایههای اجتماعی حرکت کنند؛ البته این خود مستلزم آن است که معتمدان، دلسوزان، عاشقان ایران و مردم از برخوردهای خشن، حذفی و تخریب یکدیگر بپرهیزند. در عرصه رقابت هر دو جریان سیاسی باید برگه آس خود را رو کنند. هر فردی که از راه رسید، نباید وارد عرصه رقابت شود؛ بلکه رقابت باید میان آسها باشد و برگهای آس مدیریتی مظاهر اخلاقی، فردی و اجتماعی در عرصه رقابت به میدان بیاید. این مهم نیز مستلزم آن است که همه کشور وارد عرصه انتخابات شوند و دو جریان سیاسی همه موجودی خود را در طَبَق اخلاص قرار دهند. یک انتخابات آزاد، سالم و رقابتی برگزار شود که به تحکیم اقتدار کشور بینجامد؛ انتخاباتی که پایه حرکت سنگین توسعه همهجانبه، پایدار و پایه اقتداری برای شکستن تحریمها خواهد شد. همچنین باید در عرصه بینالملل حضور بسیار پررنگتری داشته باشیم. ادامه وضعیت کنونی تنها به حذف، تخریب و ازدستدادن بیشتر سرمایههای اقتصادی و اجتماعی میانجامد. همانطورکه اکنون هم بسیاری از سرمایههای اجتماعی کشور را از دست دادیم؛ برای مثال آمار مهاجرت نشان میدهد که بیش از شش میلیون فرد تحصیلکرده در خارج از کشور داریم و در داخل هم سرمایههای اجتماعی رو به افول گذاشته است. باید کمی اندیشید و به باور اینکه موتور حرکت عشقورزیدن است، عشقورزیدن به کار سازنده، اعتلای کشور و عشقورزیدن به مردم، اقدامات بزرگ و تأثیرگذار انجام داد. به قول حضرت حافظ: «زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است/ عشق کاری است که موقوف هدایت باشد». در بیت دیگری حافظ میگوید: «ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد». عشق به مردم و کار و اعتلای کشور در فرهنگ این مرزوبوم موج میزند و موتور حرکت برای بهبود اوضاع است. «اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد/ من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم».
در هفتههای گذشته شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در جلسهای با احزاب اصلاحطلب اعلام کرده که این جریان در انتخاباتی آزاد، رقابتی و قانونی شرکت کند. اساسا در مقایسه با انتخابات قبل گمان میبرید که شورای نگهبان به گونهای عمل میکند که انتخابات پیشرو انتخاباتی رقابتی و آزاد باشد؟
در گذشته با مسئله انتخابات ضعیف برخورد شده؛ اما اکنون شرایط ویژه است. در واقع اگر انتخاباتی رقابتی و آزاد نداشته باشیم و به دنبالش یک دولت سالم، مقتدر و کارآمد نداشته باشیم، آسیبهای بسیاری خواهیم دید. در واقع کشور از بحران به سمت بنبست میرود. دراینصورت کشور را از بنبست خارجکردن امری دشوار است. روشنفکران و اصحاب اصلاحات باید همه سرمایههای اجتماعی را متوجه شرایط خاص این دوران داخلی و روابط بینالمللی کنند و درست است که زندگی برای مردم سخت شده؛ اما در این شرایط باید برای حضور در صحنه، انسجام سرمایههای اجتماعی و بسیج عمومی تلاش کرد. به وضعیت مسکن که 80 درصد سرمایه خانوادههای ایرانی است، توجه کنید. در سال 89-90 مسکن مهر با متری 300 هزار تومان سود برای پیمانکار مقرونبهصرفه بود و سازنده متری 30، 40 هزار تومان سود میبرد. اکنون پس از 9 سال سخت همان مسکن مهر با متری 60 میلیون تومان برای سازنده سودی ندارد. قطعا اکنون قیمتش از شش میلیون تومان بیشتر میشود. یک واحد 90متری یک میلیارد تومان خریدوفروش میشود؛ درحالیکه قشر ضعیف جامعه دریافتی کمتر از چهار میلیون تومان در ماه دارند. برای دهکهای پایین جامعه خانهدارشدن خواب و خیال و آرزوست؛ بههمیندلیل نباید به همین منوال کشور را اداره کرد. مردم سالانه 900 تا یک میلیون واحد مسکن نیاز دارند. در سال گذشته این عدد به 300 هزار واحد رسیده است. از 900 هزار یکسوم آن تولید شده و دوسوم آن انباشت تبدیل به تقاضا شده است. بههمیندلیل باید مسئولان با کمک یکدیگر این مشکلات را حل کنند. مردم در تمام نیازمندیهایشان در فشار طاقتفرسا هستند.
مردم در سال 96 به روحانی رأی دادند که مسائل ایران در حوزه بینالملل و مشکلات اقتصادی در داخل حل شود؛ اما این اتفاق نیفتاد، ازاینرو دلسردی مردم بهویژه بدنه جریان اصلاحات از صندوق رأی به چالش جدی اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو تبدیل شده است. در چنین شرایطی حضور اصلاحات در انتخابات چه ضرورتی دارد؟
برای حضور باید در صحنه رقابت و انتخابات بود؛ سخن خاتمی و همه افرادی که به اصلاحطلبی باور دارند، همین است. نباید به خاطر عملکرد مقطعی یک دولت و مجلس، جامعه نسبت به صندوقهای رأی دچار یأس شود. یأس و ناامیدی لطمات سنگینی به جامعه و کشور وارد میکند. باید در صحنه بود و این امر را پذیرفت که حرکت اصلاحطلبانه حرکتی طولانیمدت و پایدار است و باید طرحی نو درانداخت. دلسوزان و عاشقان این مرزوبوم و عاشقان خدمت به مردم اجازه نخواهند داد که شرایط به همین منوال ادامه پیدا کند.
بر فرض اگر اصلاحطلبان کاندیدای رقابتی نداشته باشند یا در صورت وجود کاندیدا آن کاندیدا در شأن جریان اصلاحات نباشد، در چنین شرایطی ممکن است اصلاحطلبان خود نخواهند در انتخابات شرکت کنند؟ اساسا این عدم حضور اگرچه حتی به صورت غیرمستقیم، میتواند موجب نگاه بد از سوی حکومت به جریان اصلاحات شود؟
تصمیمگیری برای عدم حضور آنهم در صورت نبود کاندیدای اصلح، گام بعدی اصلاحطلبان خواهد بود. اما بههرروی گام نخست این است که جریان اصلاحات در صحنه حضور داشته باشند. اگر بر اساس چارچوب قانون اساسی انتخاباتی رقابتی و آزاد برگزار شد، در این صورت اصلاحطلبان محکمتر از قبل در صحنه حضور خواهند یافت. در صورت عدم برگزاری انتخاباتی آزاد که میتوان از وضعیت بررسی صلاحیتها و برخورد حذفی به آن پی برد، در آن زمان میتوان درباره عدم حضور جریان اصلاحات در انتخابات تصمیم گرفت. شرایط را باید دید و چالشها را مدنظر قرار داد و راهکار و بایدها و نبایدها را منطبق با چالشهای موجود آن زمان ارائه داد و همچنین «چه باید کرد» را روشن کرد و سپس باید گفت که اصلاحطلبان از کجا آغاز کنند و گامهای اول و دوم و... چیست. بههرروی، حرکت اصلاحطلبانه مداوم، منطقی، گامبهگام با حفظ اصول و مبانی اصلاحطلبی حرکتکردن است.
مجلس اخیرا مصوبهای تصویب کرده که طی این مصوبه نامزدهای ریاستجمهوری که سابقه اقامت در کشورهای خارجی را دارند، نباید در انتخابات شرکت کنند، آیا این مصوبه به مفهوم مهندسی انتخابات و حذف افرادی خاص از صحنه است؟
تحت شرایطی برخی در خارج از کشور برای ادامه تحصیل و کار اقامت پیدا میکنند و بعد هم به کشور بازمیگردند. اگر فرد بنا بر ضرورتهایی در خارج از کشور اقامت داشته باشد و بخواهد به کشور برگردد، چنین قانونی جای سؤال دارد و غیرمنطقی است.
برخی بر این اعتقادند که مجلس با این مصوبه درصدد است که به نحوی رقبای قالیباف را از صحنه حذف کند. یکی از این رقبا که میتواند برای قالیباف دردسرساز باشد، لاریجانی است؛ آیا دلیل مهندسی انتخابات آنهم با چنین مصوبهای با نیل به این هدف صورت نگرفته است؟
اکنون نمیتوان در این رابطه چندان قضاوت کرد اما آنچه مسلم است، افراد زیادی آمادگی خود را برای حضور در انتخابات اعلام کردهاند و کتوشلوار کاندیداتوریشان را پوشیدهاند. بههرروی باید بزرگان سیاسی و روشنفکران فرهنگی کشور بنشینند و مردم را به مسیری ببرند که یک انتخاب اصلح صورت بپذیرد. مطلوب نیست که کاندیدای ریاستجمهوری از حد شمارش خارج شود. به نظر میرسد که هنوز اداره کشور جدی گرفته نشده است. کشور نیاز به مدیر توانمند، سالم و کارآمد برای مدیریت در سطح ریاستجمهوری دارد. مردم هم آمادگی یافتن اصلح را دارند درصورتیکه حذفی برخورد نشود و انتخابات آزاد و رقابتی باشد، شرایط را باید سهل گرفت و هرکس که شرایط را برای کاندیداتوری دارد، باید آزاد باشد که کاندیدا شود. مردم و تشکلهای سیاسی، فرهنگی، احزاب و انجیاوها غربالگری را خود میدانند. نامزدها باید شرایط را در خود جهت کاندیداتوری ببینند و بعد برای این امر اقدام کنند. دو جریان سیاسی اصلاحات و معتدلین اصولگرا باید با یکدیگر بنشینند و درباره مصلحت کشور به یک راهکار کارآمد و اساسی برسند. شرایط ویژه است و هنوز مشخص نیست چه گشایشهای بیرونی ایجاد شود و در داخل چه نقشه راهی برای حرکت داریم. چه باید کرد در هالهای از ابهام است. هیچیک از این کاندیدها راهحلی برای بهبود اوضاع و ایجاد تحول در کشور ندارد. درحالیکه نمیتوان بدون راهحل، طرح، برنامه و نقشه راه کاندیدای ریاستجمهوری شد. جامعه را نمیتوان بدون برنامه اداره کرد. بزرگان کشور باید برای خروج از این وضعیت که مردم را اینچنین تحت فشار قرار داده چارهای بیندیشند.
به عنوان سؤال پایانی، چه چشماندازی با توجه به رویدادهای سالهای گذشته و اتفاقات پیشرو در سپهر سیاسی ایران مشاهده میکنید؟ آیا میتوان همچنان به ایرانی توسعهیافته و بدون تحریم امیدوار بود؟
به روال گذشته حرکتکردن کشور را از بحران خارج نمیکند. پس از 41 سال هنوز بر اساس سلیقه مدیرانمان و نه بر اساس سندهای مطالعهشده توسعه حرکت میکنیم. هنوز پس از 41 سال طرح آمایش سرزمینی و کالبد ملی نداریم. طرحهای جامع و توسعهبخش نداریم.
ادارهکردن کشور و بهطورکل حکومتداری یک تخصص و فن است و نمیتوان بدون تکیه بر فن کشورداری و حرکت روی چارچوب اصولی کشور را اداره کرد. صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در برآوردی که داشتهاند، به این جمعبندی رسیدهاند کشورهایی که سندهای توسعه خود را مطالعه نکردهاند و مبنای حرکت توسعه خود قرار ندادهاند، هزینه اجرای طرحهای توسعهای کشورشان دوونیم برابر افزایش مییابد؛ در واقع برای رسیدن به اهداف توسعه دوونیم برابر کشوری که مطالعه کرده و راهکارها را میداند و میداند که چه بستر و ابزاری را باید برای سرمایهگذاری آماده کرد. درحالیکه منابع یک کشور لایزال و بیحدوحصر نیست. منابع محدود است و باید حداکثر استفاده را جهت توسعه کشور برد.
این مهم مستلزم مطالعه سندهای توسعه است که متأسفانه در 40 سال اخیر مغفول مانده است؛ ازاینرو باید همتی کرد و طرحی نو دراندازیم. جمعبندی:
1- بهسرعت باید سندهای توسعه توسط مشاوران ذیصلاح و ترجیحا با رتبهبندی بینالمللی تهیه و به تصویب برسد. طرحهای آمایش کالبر ملی و طرحهای جامع سنجش و فراسنجشی و طرحهای توسعه استانها چراغ راه حرکت است.
2- فضا را باید برای نقد و اظهارنظر باز کرد. کشوری که زیر سلطه وزیران و مدیران نقدگریز، نقدستیز و ترسو باشد، به توسعه دست نمییابد و ثروتمند نمیشود. کشوری ثروتمند میشود که راه را برای نقد و اظهارنظر شکوفایی کاشفان و نواندیشان خود بازبگشاید.
3- باید روی خط قرمز منافع مردم ایستاد و هرآنچه را با منافع مردم تعارض دارد، کنار گذاشت و اما ما ینفع الناس فی الحکمت فی الارض و کذالک یضرب الله امثال. آنچه در راستای منافع مردم - «ناس» - است، ماندنی است. خط قرمزهای خداوند منافع مردم است.
منبع: شرق