زمان بچگی یکی از بازیهای که همه انجام میدادیم "معلم بازی" بود و آرزوی همه بچه این بود که معلم شوند.
در دوران تحصیل هم همیشه بچهها معلمی داشتند که او را الگو قرار می دادند و دوست داشتند مثل او شوند، ولی این روزها قانونهایی داریم که ما را از این آرزوی دوران بچگی باز میدارند.
نرگس خدادادی از آن دسته دانش آموزانی است که از همان شروع تحصیل عشق معلمی را در ذهن میپروراند و برای رسیدن به آن تلاش میکرد.
این دانشآموز روستایی پس از نابینا شدن هم دست از تلاش برای رسیدن معلمی برنداشت و تلاش خودش را کرد و 3 سال اول را در مدرسه استثنایی و کلاسهای 4 تا 6 را در مدرسه روستا گذراند و مابقی دوران تحصیل را در مدرسه نمونه تا برسد به سد کنکور و عبور از این دیوار برای رسیدن معلمی که عشقش را از کودکی در دل داشت.
پس از تلاشهای فراوان نتایج کنکور اعلام میشود و نرگس رتبه 500 منطقه 3 و 2250 کشوری را کسب میکند تا مرحله اول را برای رسیدن به معلمی طی کرده باشد.
کار به انتخاب رشته میرسد و این دانشآموز نابینای گنابادی با ذوق و شوق فراوان ابتدا دانشگاه فرهنگیان دبیری مشاوره و پس از آن دبیری کودکان استثنایی را انتخاب میکند و در انتخابهای بعدی به سراغ روانشناسی و علوم تربیتی میرود.
روز اعلام نتایج از صبح حال دیگری دارد، ساعتی بیشتر تا اعلام نتایج نمانده و نرگس داستان ما به عشق و علاقهای که داشته نزدیکتر میشود، نتایج اعلام میشود، دانشگاه فرهنگیان مجاز میشود و رویای این دختر حال به حقیقت پیوسته است.
مقدمات را برای ثبت نام دانشگاه مهیا میکند، در مرحله اول معاینات پزشکی است ولی متاسفانه به یکباره تمام آرزوهای نرگس بر باد میرود و به دلیل نابینا بودن اجازه شرکت در معاینات پزشکی را به او نمیدهند.
نرگس این روزها حال و روز خوبی ندارد و در انتظار تفقد و یا تغییری در قوانین موجود دانشگاه فرهنگیان است تا بتواند رویای کودکیاش را تحقق بخشد.
منبع: تسنیم