۱۳۹۹/۶/۳۰ - ۱۴ : ۲۵

سرمقاله اطلاعات/ ارزش پول ملی

سرمقاله اطلاعات/ ارزش پول ملی

رابطة برابری واحد پول ملی با واحد‌های پول خارجی که در اصطلاح اقتصادی، از آن به «ارزش خارجی پول»1یا «نرخ ارز» تعبیر می‌شود، یکی از مهم‌ترین، معنادارترین و گویاترین شاخص‌های اقتصادی است که بر مبنای نوسانات آن،‌ می‌توان به سهولت، دربارة چگونگی شرایط اقتصادی یک کشور و میزان سلامت یا بیماری یک اقتصاد و پیشرفت یا پسرفت و نیز تحولات آینده آن داوری کرد. این شاخص در عین حال که با سایر شاخص‌های اقتصادی نظیر تورم، رشد اقتصادی، سرمایه‌گذاری، اشتغال و امثال آن ارتباط دارد و بر آنها تاثیر می‌گذارد، به نوبه خود، از آنها اثر می‌پذیرد و در ضمن، به‌شدت، نسبت به اوضاع سیاسی و اجتماعی یک کشور و روابط خارجی و بین‌المللی آن حساس است. 

این روزها، افزایش بسیار شدید نرخ ارز که، در واقع، به‌معنای کاهش متناسب و همزمان ارزش خارجی واحد پول ملی ـ ریال ـ است، موجبات نگرانی و دغدغة خاطر فزایندة قاطبة مردم را فراهم آورده است، به خصوص که این افزایش، در روزهای اخیر شتاب بسیار گرفته و به صورت روزانه و حتی ساعت به ساعت درآمده است. در این میان، اقتصاددانان، که به مناسبت تخصص‌شان، آگاهی بیشتر و ژرف‌تری از علل و عوامل این افزایش نرخ و توالی فاسد و خطرات سهمگین آن دارند، طبعاً احساس نگرانی و خطر زیادی‌تر می‌کنند.

نگارنده این یادداشت که در ایام جوانی، چند کلمه‌ای درس اقتصاد خوانده و به ویژه در زمینة تورم مختصر مطالعه و پژوهشی داشته است، بر خود روا ندانست، جنت مکانی و سکوت پیشه کند و دلهره‌ها و نگرانی‌های جدی خود را درباره شرایط خطیر کشور با مسئولان و هموطنان عزیز در میان نگذارد. شایان ذکر است که راقم این سطور، حدود دو سال پیش هم، ضمن مقاله‌ای در همین روزنامه با عنوان «سرچشمه شاید گرفتن به بیل!» پیآمدهای خطرناک این افزایش شتاب‌‌آمیز نرخ ارز را یاد‌آور شد و مسئولان اقتصادی کشور را به چاره‌جویی هر چه سریع‌تر، در‌این‌باره دعوت کرد ولی، شوربختانه، این تذکرات دلسوزانه مورد توجه قرار نگرفت. اکنون که با شتاب‌گرفتن هر چه بیشتر افزایش نرخ ارز، احتمال تصاعدی‌شدن هر چه زیادتر این روند و بروز خطرات جبران‌ناشدنی برای آیندة کشور کاملاً قابل تصور است و پیش‌بینی‌های اقتصاددانان، متاسفانه به تحقق پیوسته است، نگارنده به مقتضای احساس مسئولیت حرفه‌ای، مجدداً خود را موظف به ارائه تذکراتی می‌داند ـ هر چند که این بار هم ممکن است بدانها توجهی مبذول نشود.

می‌گویند تاریخ و درس‌‌های عبرت‌انگیز آن، بهترین و شایسته‌ترین معلم انسان‌هاست. از این رو، بی‌مناسبت نیست به تجربیات تاریخی بعضی از کشورها ـ ازجمله آلمان در جریان «فوق تورم» (یا ابرتورم2 Hyper in flation) سال‌های 23 ـ 1919 نظری بیفکنیم و مخصوصاً به نوسانات نرخ ارز در کشور مزبور طی سال‌های یاد شده توجه کنیم. بدیهی است که ما در شرایط موجود، هنوز با ابر تورم مواجه نیستیم.3 با وجود این، خطر وقوع آن را نباید منتفی بشماریم، بلکه احتمال آن را باید کاملاً قابل تصور بدانیم.

به گمان نگارنده آمارهای مستند زیر می‌تواند تهدیدات بالقوه‌ای را که افزایش شتاب‌آمیز نرخ ارز متضمن آنهاست آشکار کند: البته، چنانکه گفته شد، ما هنوز تا آن مرحله فاصله داریم. افزون بر این، دولت‌ها و بانک‌‌‌های مرکزی امروزه از امکانات و مکانیسم‌های موثری برخوردارند که در صورت داشتن ارادة جدی، می‌توانند به کمک آنها، نوسانات شدید نرخ ارز را، لااقل تا حدود زیادی، کنترل و مدیریت کنند. به هر تقدیر، عقل و منطق و احتیاط اقتضا می‌کند که خطرات و تهدیدات را نادیده و یا دست‌کم نگیریم و تا بیشتر از این، دیر نشده است، از پیش بینی‌ها و چاره‌جویی‌های لازم غفلت نکنیم و اما آمارهای مورد اشاره به شرح زیراند:

جدول شمارة 1ـ تغییرات رابطة برابری مارک با دلار در آلمان (23 ـ 1919)

زمان دلار مارک

1919 1 46

1919 1 209

ژوئیه 1923 1 000ر160

اکتبر 1923 1 000ر000ر242

نوامبر 1923 1 000ر000ر000ر000ر42

چنانکه ملاحظه می‌شود این افزایش نجومی ارزش دلار نسبت به مارک فقط در ظرف کمتر از 4 سال پدید آمده است.

جدول شمارة 2ـ تغییرات رابطة برابری یک مارک طلا با مارک کاغذی در آلمان (1923 ـ 1919)

زمان مارک طلا مارک کاغذی

15 ژانویة 1919 1 9ر1

15 ژانویة 1920 1 14

15 ژانویة 1921 1 16

15 ژانویة 1922 1 44

15 ژانویة 1923 1 1827

16 آوریل 1923 1 46571

18 اوت 1923 1 1 000ر157ر1

11 اکتبر 1923 1 000ر000ر205ر1

20 نوامبر 1923 1 000ر000ر000ر000ر1

مأخذ:

Staats system und weltpolitik: K0H.Henzel1970

به حکایت جدول شمارة 2، در فاصلة اکتبر تا نوامبر 1923 (یعنی در ظرف فقط 40 روز) ارزش مارک طلا نسبت به مارک کاغذی تقریباً 000ر830 برابر شده است.

ممکن است بعضی از خوانندگان ارجمند، ارقام فوق را غیرواقعی و خیالی تصور کنند و امکان وقوع آنها را محال بدانند ولی در صورت تردید می‌توانند علاوه بر ماخذ مذکور در بالا به Internet ذیل کلمه Inflation: Germany رجوع کنند. افزون بر این، در سال‌های اخیر شاهد ارقامی نزدیک به ارقام یاد شده در زیمباوه و بعضی کشورهای آمریکای لاتین بوده‌ایم: بنابراین، هرگز نباید وقوع چنین فاجعه‌هایی را غیر ممکن دانست.

در پایان تذکر، این نکته را ضروری می‌‌داند که نقل آمارهای مذکور صرفاً به منظور هشداردادن به مسئولان امر برای توسل به اقدامات جدی و فوری برای کنترل افزایش نرخ ارز صورت گرفته است و هرگز قصد افزودن به انبوه نگرانی‌های مردم در میان نبوده و نیست. ضمن اینکه، آمارهای مزبور، در عین حال، متضمن این احتمال هم هست که شاید هنوز هم برای چاره‌جویی اندک فرصتی باقی مانده باشد.

یادداشت‌‌ها:

1٫ در مقابل ارزش داخلی پول که نرخ تورم معرف آن است.

2٫ به منظور آگاهی خوانندگان ارجمند، یاد‌آوری نکته‌ای را ضروری می‌‌داند: اقتصاددانان، تورم‌ها را، بر حسب شدت آنها یا در واقع بر مبنای سرعت افزایش قیمت‌ها به 4 گروه تقسیم کرده‌اند: الف ـ تورم‌های بسیار ملایم یا خزنده Creeping inflation

ب ـ تورم‌های نیمه شدید trotting inflation

ج ـ تورم‌های شدید یا تازنده (یا چهار نعل) galloping inflation

دـ تورم افسارگسیخته runway inflation

که همان اَبَر تورم است، به نظر نگارنده، اقتصاد ما، در شرایط کنونی در وضعیت سوم قرار دارد و هنوز به مرحله چهارم نرسیده است، هر چند که در صورت عدم چاره‌جویی، احتمال تبدیل شدن آن به مرحله چهارم وجود دارد.

3ـ برای تشخیص ابرتورم معیارهای متعددی ارائه شده است از آن جمله فیلیپ کاگان افزایش قیمتی حدود 50 درصد در ماه را ملاک شروع ابرتورم دانسته و در دائره‌المعارف بریتانیا دو برابر شدن متوسط قیمت‌ها در ظرف 6 ماه ـ و یا کمتر ـ به عنوان معیارشناسایی این تورم شناخته شده است.