۱۳۹۹/۸/۱۸ - ۱۰ : ۷

سرمقاله کیهان/ شکست آمریکا و تولد جریان سوم

سرمقاله کیهان/ شکست آمریکا و تولد جریان سوم

توماس فریدمن، ستون‌نویس مشهور نیویورک‌تایمز در‌باره انتخابات اخیر آمریکا نظریه‌ای دارد که با آنچه این روزها در آمریکا می‌گذرد نیز در همخوانی کامل است. فریدمن می‌نویسد؛ «با گذشت چند روز از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هنوز نمی‌دانیم چه کسی برنده است اما قطعاً می‌دانیم که آمریکا شکست خورده است». «شکست ترامپ در انتخابات آمریکا، شکست یک «دوره خاص» از خصومت شدید آمریکا علیه ایران نیز هست» و از این رو این شکست برهه‌‌ای خاص از تاریخ سیاسی آمریکا در مقابل ایران هم تلقی می‌شود. همه می‌دانند که موضوع نحوه مواجهه با ایران یکی از چند سوژه انتخاباتی بود که از سوی دو طرف مطرح می‌شد. در این بین ترامپ با استناد به سیاست «فشار حداکثری» مدعی بود توانسته ایران را مهار کند و حتی وعده می‌داد در روزهای اول پس از پیروزی دوباره، ایران مذاکره مجدد را خواهد پذیرفت. از این‌رو شکست دونالد ترامپ، شکست سیاست‌های خارجی آمریکا در مقطع «چهار ساله اخیر» هم هست و این یعنی ایران در هماوردی به پیروزی رسیده چرا که معمار سیاست فشار حداکثری میدان را ترک می‌کند، در حالی که حریف او همچنان هل من مبارز می‌طلبد و در صحنه مبارزه باقی مانده است. بدیهی است این به معنای استقبال از بایدن نیست چرا که او نیز در دشمنی و کینه‌توزی علیه ایران اسلامی با ترامپ تفاوتی ندارد. بایدن در یادداشتی که برای CNN فرستاده بود تاکید کرده بود که سیاست فشار حد‌اکثری نتوانسته ایران را به زانو در آورد و باید تحریم‌های هوشمند نیز به آن افزوده شود! این نکته نیز گفتنی است که طی 41 سال گذشته دموکرات‌ها بیشترین دشمنی و توطئه و تحریم را علیه جمهوری اسلامی ایران اِعمال کرده‌اند.
درخصوص شرایط پیش‌روی آمریکا و نیز آنچه به ما مربوط می‌شود، نکاتی وجود دارد؛ 
1- آنچه برای حریف در صحنه مبارزه مهم است، شکست طرف مقابل در «میدان» است وقتی حریف میدان را ترک می‌کند و یا زمان را از دست می‌دهد، این برای طرف مقابل پیروزی به حساب می‌آید. در خود آمریکا و میان مقامات این کشور مطرح بود که در دوره ترامپ فشار آمریکا بر ایران متراکم گردیده و دامنه این فشار به هر فرد و یا شرکت خارجی که در مظان همکاری با ایران بود هم رسید و لذا بسیاری از راه‌های ورود کالا به ایران و یا خروج کالا از ایران مسدود گردید. شکست ترامپ در انتخابات دور دوم، از حیث شکست یک مقطع از سیاست‌های ضدایرانی آمریکا برای ما بسیار مهم است و می‌تواند یک دستاورد بزرگ هم تلقی شود. در این فضا دولت جمهوری اسلامی باید از فرصت حدود شش ماهه‌ای که تا تثبیت دولت جدید آمریکا پیش‌رو دارد، حداکثر تلاش خود را برای رفع محدودیت‌های قبلی و دور‌زدن تحریم‌ها به کار گیرد چرا که آمریکا با ضعیف‌ترین دوران حاکمیت خود رو‌به‌روست و بسیاری از کشورهای طرف تجارت ایران مانند گذشته حاضر به پذیرش دستورات دیکته شده آمریکا نیستند. الان زمان ‌آن است که دولت از شرایط فشل آمریکا برای کاهش فشارهای موجود بر ملت ایران استفاده نماید و همه ظرفیت خود را برای آن بسیج کند. 
2- پس از چند دهه، این اولین‌بار است که در آمریکا «بگومگوهای انتخاباتی» با پایان یافتن زمان انتخابات به پایان نخواهد رسید. کما اینکه مداخله رؤسای‌جمهور پیشین در انتخابات اخیر آمریکا که توأم با تاختن به «رئیس‌جمهور مستقر» بود ‌سابقه نداشت. از سوی دیگر رئیس‌جمهور شکست‌خورده، پیروزی رقیب را نپذیرفته و مدعی است انتخابات -که فرمانداران و نه دولت برگزار می‌کنند- سالم برگزار نشده است. در عین‌حال دونالد ترامپ اگرچه شکست‌خورده اما آراء او نسبت به دوره قبل افزایش هم داشته است. او در دوره قبل 64/5 میلیون و هم‌اینک تقریبا 75/4 میلیون رأی آورده است. از این‌رو قطعاً بگومگوها به پس از انتخابات منتقل می‌شود و این به آن معناست که گرچه -حسب روندی که مشاهده می‌شود- بایدن برنده انتخابات خواهد بود اما آراء او در بسیاری از ایالت‌ها به آراء رقیب بسیار نزدیک بوده تا جایی که گاهی به کمتر از یک درصد رسیده بود و از سوی دیگر رقیب او با افزایش رأی نسبت به دوره اول میدان را خالی کرده است. این به آن معناست که بایدن پیر از همین الان با یک اپوزیسیون قوی که در ضمن پایگاه اجتماعی قدرتمند و «آراء معنادار»ی دارد مواجه است و این موقعیت دولت آینده آمریکا را لرزان و ضعیف می‌کند. 
3- افزایش «آراء تهاجمی» انتخابات آمریکا که در دو دهه گذشته سابقه نداشت، وضع به هیجان‌رسیده جامعه آمریکا را به تصویر کشید. افزایش آراء در انتخابات 2020 آمریکا نشانه افزایش محبوبیت دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه نبود. چرا که وضع به هم‌ریخته آمریکا در دوره‌های اخیر در حوزه‌‌های مختلف از جمله در مسایل بهداشتی، اقتصادی و سیاست خارجی جایی برای افزایش اقبال به دو حزب سنتی آمریکا نگذاشته بود. در واقع جامعه آمریکا فقط می‌توانست در داربست سیاسی میان دو حزب نقش‌آفرینی کند و این نقش‌آفرینی با رفتارهای خارج از کنترل توأم گردید که به وجهه (Position) هر دو حزب آسیب وارد کرد. بنابراین همچنان‌که از نظر مدل رفتاری دو کاندیدای اصلی، این یک انتخابات تهاجمی بود، در تحلیل نوع عملکرد مخاطبین و مشارکت‌کنندگان نیز این یک انتخابات تهاجمی بود. 
رفتار دو طرف و گرایش هر دو به سمت خشونت بیانگر آن است که جامعه آمریکا به «جامعه‌ای قطبی‌شده» بدل گردیده است و تنش‌های اجتماعی میان دو قطب رو به افزایش خواهد گذاشت و عناصر افراطی هر دو طرف تلاش خواهند کرد در میان دستگاه حاکمیتی برای اجرای اهداف تنش‌افزای خود یارگیری نمایند. در اینجا سؤال اصلی این است که این دو حزب سنتی تا کجا می‌توانند به این خواسته‌ها تمکین کنند و تا چه حد می‌توانند با تأکید بر اصول پیشین به سطحی از مهار تمایلات تندروانه اجتماعی دست پیدا کنند. رفتار دو حزب در روزهای اخیر بیانگر آن است که هر دو حزب به این موضوع توجه دارند. مهار شدید رسانه‌های سنتی (تلویزیون‌ها) و رسانه‌های جدید (شبکه‌های اجتماعی) نشان داد که هر دو حزب از افزایش مطالبات و رخنه مطالبات‌گران به سطوح حکومت نگرانی داشته و حاضرند سهم خود را در کنترل وضعیت بپذیرند. اما سؤال این است که آیا چنین رویه‌ای رفتارهای ‌گریز از مرکز رأی‌دهندگان را افزایش نخواهد داد و در نهایت داربست‌ها و هنجارهای سیاسی دو حزب را در انتخابات‌های بعدی نخواهد شکست. این دو حزب ممکن است بتوانند تا حد زیادی شورش‌های پس از انتخابات را مهار کنند که نشانه‌های آن هم کم و بیش آشکار شده است، اما قطعاً نمی‌توانند نارضایتی‌هایی که به پدیدار‌شدن موج سنگین سوم نوامبر انجامید را مهار نمایند. 
4- ترامپ از صحنه ریاست‌جمهوری کنار می‌رود اما «ترامپیسم» در جامعه آمریکا باقی می‌ماند. ترامپ به نماد به هم ریختن وضعیت و زیر پا گذاشتن هنجارها و قواعد و پروتکل‌ها تبدیل شده بود و با همین مدل رفتاری توانست انتخابات 2016 را ببرد و در انتخابات 2020 نیز با افزایش بیش از یازده میلیون رأی نسبت به دوره قبل دست یابد. در این میان ترامپ بیش از آنکه آراء خود را مدیون حمایت حزب جمهوری‌خواه بداند، مدیون «موج مردمی سوم نوامبر» می‌داند که شکستن داربست‌ها را مدنظر داشته‌اند. بر این اساس هیچ بعید نیست، ترامپ هواداران خود را به تأسیس حزب جدیدی ترغیب کند به خصوص که او از عدم همراهی حزب جمهوری‌خواه با خود پس از آنکه او موضوع وقوع تقلب گسترده توسط بعضی فرمانداری‌ها را مطرح کرد، دلخور شده و پسر ترامپ به شدت از آن انتقاد نمود. با این وصف می‌توان پیش‌بینی کرد از جریانی که در انتخابات اخیر دور ترامپ جمع شد، یک جریان رسمی شکل بگیرد و این می‌تواند با محوریت دونالد ترامپ و خانواده او یا حتی بدون آنان باشد که احتمالاً با محوریت ترامپ خواهد بود. شکل‌گیری «جریان سوم» در آمریکا، وضعیت هر دو حزب سنتی را تضعیف خواهد کرد. این جریان که به «راست‌گراهای افراطی» (Extreme Rightists) هم خوانده می‌شود، می‌تواند بحران‌های نه چندان فروخفته‌ای مثل جدایی‌طلبی را دامن بزند. البته هنوز زود است که ما از آینده این جریان جمع‌بندی داشته باشیم. برای رسیدن به جمع‌بندی چند هفته‌ای زمان نیاز است. 
5- پیروزی جو بایدن از همین حالا با لیت و لعل مواجه است. یعنی بسیاری در داخل جامعه آمریکا روی سلامت انتخابات و صحت آرایی که به نام بایدن ثبت شده، تردید دارند و حتی به شدت در مقابل آن قرار گرفته‌اند. پیروزی بایدن قاعدتاً پای مقامات قضایی و دادگاه عالی را هم به میان می‌کشد. قضات دیوان اگر چه با نسبت 6 به 3 طرفدار ترامپ هستند، اما در نهایت به‌خاطر مصالح آمریکا زیر ورقه پیروزی رقیب او را امضا می‌کنند. به میان آمدن پای قضات برای تأیید صحت انتخابات و صحت آراء بایدن یک نقطه ضعف برای رئیس‌جمهور آینده به حساب می‌آید و این موضوع قطعاً تا پایان این دوره ریاست‌جمهوری -که به دلیل شرایط سنی بایدن بیش از یک دوره به درازا نمی‌کشد- او را دچار مخمصه می‌کند. جو بایدن ضمن آنکه برای رسیدن به مقام خود مسیر آسانی پیش‌رو ندارد، برای اداره کشور نیز با شرایط آسانی مواجه نخواهد بود. این به آن معناست که حزب دموکرات و شخص رئیس‌جمهور در دوره چهار ساله با چالش ‌جدی مواجه و این خواه‌ناخواه جبهه آمریکا را در محیط خارجی تضعیف می‌کند. 
همین الان هم آمریکا با انواعی از مشکلات کمرشکن مواجه است؛ کاهش شدید درآمدها، رسیدن بدهی داخلی آمریکا به بیش از 3 تریلیون دلار، وضع به‌هم ریخته بهداشت و درمان که نیازمند سرمایه‌گذاری دست‌کم یک تریلیون دلار است؛ وضع به‌هم ریخته محیط‌زیست که به گفته بایدن به بیش از 1000 میلیارد دلار نیازمند است و افزایش بیکاری، اداره دولت را برای بایدن بسیار سخت خواهد کرد و اختلافات داخلی و اتهاماتی که متوجه صلاحیت اوست، کار او را سخت‌تر هم می‌کند. پس می‌توانیم بگوییم در دوره بایدن، محیط‌هایی که صحنه مداخلات خارجی آمریکا بوده، با شرایط آرام‌تری مواجه خواهند شد و این می‌تواند به خصوص برای جبهه مقاومت در منطقه ما فرصت‌های جدیدی به وجود آورد. 
6- اگر شکست ترامپ را بر اساس آنچه گفته شد و به قول توماس فریدمن، شکست آمریکا بدانیم که به یقین اینگونه است، قطعاً این شکست -‌بخوانید شکست آمریکا- برای جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت، خوشایند خواهد بود. شکست اخیر آمریکا، از نظر یمنی‌ها به مثابه شکست «سعودی متجاوز» نیز هست کما اینکه برای فلسطینی‌ها شکست ترامپ به معنای شکست نتانیاهو و شکست سیاست‌های ضدفلسطینی که در قالب معامله ‌قرن، یا الحاق کرانه باختری و یا انتقال سفارت‌خانه‌ها از تل‌آویو به بیت‌المقدس دنبال شد هم مطرح است. در لبنان شکست ترامپ به معنای شکست جبهه آمریکایی‌‌‌ سعودی فعال در این کشور نیز تلقی می‌شود. شکست قاتل خبیث سردار سلیمانی برای جمهوری اسلامی به خصوص یک نتیجه خوب به حساب می‌آید. این شکست از یک سو به ما فرصت می‌دهد تا با بهره‌گیری از آمریکای فشل و گرفتار در مشکلات عدیده، فشارهای کنونی را با برنامه‌ریزی درست از بین ببریم و از سوی دیگر شکست سیاست «فشار حداکثری» اعتماد هیئت‌حاکمه جدید آمریکا به این سیاست را کاهش می‌دهد و این برای ما در فضای بین‌المللی هم وضع بهتری را رقم می‌زند. 
البته در نهایت همان‌طور که دستاوردهای ما مرهون مقاومت و برنامه‌ریزی درست ما بوده، از این پس نیز میزان موفقیت جمهوری اسلامی و ملت ایران به میزان مقاومت، خوداتکایی و اصلاحات اقتصادی بستگی دارد.