۱۴۰۰/۱۰/۱۴ - ۱۰ : ۴۳
دینی که باید ادا میشد
دینی که باید ادا میشد
دکتر سوسن صفاوردی- از همان بدو ورود برخورد معاون و روحانیونی که در مرکز میدیدم درست برخلاف تصور و چیزهایی بود که شنیده بودم. چهرههای گشاده که با دیدن ما سلام میکردند، بدون انکه ترسی از حضور دو زن در مجموعه خودشان داشته باشند، نگاهشان به دیوار و یا زمین دوخته نبود و کلااین حس را القا نمیکردند که زن را موجودی می بییند که باید از او فرار کنند تا دینشان حفظ شود، بلکه نگاه انسان به انسان در رفتار آنها کاملا حس جدیدی بود.
با عبور از دو راهرو به دفتر رسیدیم، جایی که قرار بود استاد را ببینیم. بر روی مبلی که در مقابل یک میز تحریر قرار داشت، نشستیم و قبل از آنکه طبق روال معمول دیدن شخصیتها فرصت زیادی داشته باشیم برای براندازی پیرامونی، استاد وارد اتاق شد.
چهره اش کاملا گشاده بود و وقتی به احترام ایشان بلند شدیم، بلافاصله نشست تا ما نایستیم. نگاهی بسیار با محبت که گویی سالهاست ما را می شناسد.
در نگاه او نیز کاملا این احساس منتقل میشد که استاد دو انسان را در مقابل خود می بیند و عبور از جنسیت دارد.
پس این فرهنگ تعلیمی استاد به مجموعه بود که از همان بدو ورود احساس کردیم. طبق عرف پذیرایی، سینی چای تعارف شد و ایشان متوجه شدند، ظرف قند روی میز نیست، بلافاصله خودشان بلند شدند، ظرف قند را ازروی میز تحریر آورده و به ما تعارف کردند. منش ایشان با غالب علمای در سطح خودشان کاملا متفاوت بود. با تبسم و بدون اخم، نگاهت میکردند، در کلام و رفتار ایشان صداقت و مهربانی موج میزد. با همان محبت دعوت کردند تا جلسه شروع شود. توضیح دادم در تلاشم تا قدمی در مسیر نزدیکی ملتها بهم انجام دهم و معتقدم صلح در جهان با نگاه توحیدی زمینه سازی میشود و اینکه درصدد هستم، سمیناری با عنوان صلح، زنان، ادیان الهی برگزارکنم. با مهربانی به صحبت هایم گوش میدادند و نگاهشان مطلقا به روبرو یا دیوار نبود، پرسیدند از ایشان چه توقعی دارم، ادامه دادم، اعتقاد دارم این سه ضلع یک مثلث هستند که نیاز جهان بشری هستند. درواقع ویژگی زنان و نگاه توحیدی زمینه ساز صلح است و اضافه کردم به ما گفته بودند مجموعه شما با گروهی که طرفدار صلح و عدالت در امریکا هستند، در اتباط هستند، می خواستیم برای سمینار آنها را دعوت کنیم. پس از توضیحات من، با مهربانی گفتند؛ هدف بسیار والایی است و کلی ما را تشویق کردند، بعد نیز تاکید کردند، این هدف والا راهش بسیار دشواراست و اینکه آیا میدانیم این راه سختیهای زیا دارد، منجمله اینکه انسان را تخریب میکنند و تهمتهای زیادی به انسان زده میشود. نمیدانم چرا حس میکردم به نوعی از تجربیات خودشان به من هشدار میدهند در پاسخ دغدغه ایشان گفتم، نمیدانم تا چه حد تحمل دارم اما از خط کشی ها و دسته بندی ها بیزارم و دوست دارم قدمی در مسیر وحدت انسانی بردارم. بازهم تبسم ایشان و با نگاه پر ازمحبت یک پدر خطاب به معاون بین الملل مجموعه گفتند: این سوسن را با آن سوزان آشنا کن و این باب آشنایی من با گروه صلح و عدالت منونایتهای امریکا شد، گروهی که سالها با مجموعه ایشان در تعامل بین الادیانی بودند و این تعاملات نیز منحصر بفرد این مجموعه بود. و آن استاد کسی نبودجز علامه مصباح یزدی که با توصیه یکی از دوستان برای شروع حرکت در مسیر صلح این نشست را با ایشان برایم هماهنگ کرد و باعث شد تا فارغ از بسیاری از قضاوتهای چپ و راست توفیق داشته باشم، در یک تجربه شخصی ایشان را بشناسم. تواضع، برخورد محبت آمیز و صداقت در کلام در منش ایشان بسیار پر رنگ بود. این خاطره دینی بود که باید ادا میشد!
منبع: زنان دیپلماسی