۱۴۰۱/۱۱/۱۷ - ۱۲ : ۵۷
چرا پزشکان دیگر پزشکی نمیکنند؟
چرا پزشکان دیگر پزشکی نمیکنند؟
پزشکی هم با آن همه کبکبه و دبدبهاش دیگر صرف نمیکند و بازار ندارد. رشتهای که روزی روزگاری شغل اول همه بچهها بود، حالا آنها که «دکتر» شدهاند سر نخواستنش دعوا دارند. حالا دکترها مدرکشان را قاب میکنند و جای جراحی و نسخهنویسی معمولی، یا مهاجرت میکنند به امارات، میروند به کویت، میروند به قطر، میروند به اروپا، یا همین جا، بوتاکس میکنند و فیلر میزنند و نخ میکشند و چند برابر ویزیت زبان کوچک ته حلق و جراحی آپاندیس پول درمیآورند و بازارشان سکه میشود و اسکناس چاپ میکنند.
این میان ما میمانیم که چند صباح دیگر یا باید از درد بمیریم یا برویم در کشوری زبان نفهم، چاقو به تن و بدنمان بزنیم و بیاییم. زار و زندگیمان را باید بفروشیم برای یک آپاندیس یا آنژیوی قلب. خطر بیپزشک شدن بیخ گوشمان است. اینروزها ماماها مطب باز نمیکنند و پزشکان عمومی هم بیخیال آن شدهاند. همین روزهاست که درد از تکتک دیوارهای شهر بیرون بزند و درمانگری نباشد، از بس همه یا رفتهاند یا مشاطهگر شدهاند. مشاطهگران، زمانی ساک زیر بغل میزدند و وسمه و سرمه به صورت مشتری میکشیدند تا زیبا شود، امروز پزشکان در آن جایگاه در حال جایگیری هستند. موضوع آن است که ظرف یک تا دو سال آینده کمبود پزشکی که اکنون وجود دارد، همهگیر میشود و همه در بحران شریک خواهیم بود.
طبق آمارهای سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت، تعداد افتتاح مطب به خصوص در حوزه عمومی و مامایی به صفر رسیده است. این درحالی است که خروجی دانشگاهها در این رشتهها وجود دارد. در عین حال، رشتههای آزمون دستیاری و فوق تخصص خالی مانده است. مهاجرت اصلیترین دلیل این رخداد است. در عین حال که شاهد مهاجرت پزشکان به کشورهای همسایه و حاشیه خلیجفارس هستیم، مهاجرت داخلی نیز در حال وقوع است. پزشکانی که طبابت برایشان صرفه اقتصادی ندارد و ترجیح میدهند به عملهای زیبایی بپردازند. اعمال زیبایی که بازارش گرم و سکه است.
ارتقای کیفیت بهداشت زیر سایه کمبود پزشک
به هزار و یک دلیل وضعیت بهداشت و درمان در سالهای اخیر ارتقا یافته است که یکی از آنها شبکه اطلاعاتی و برنامههای آموزشی و دیگری رشد جامعه پزشکی کشور است. حالا تکتک اعضا و دردها اهمیت ویزیت و مراجعه به پزشک پیدا کردهاند. اما به همان اندازه که نمودار کیفیت بهداشت صعودی است، مطبهای پزشکان یکی یکی بسته میشوند یا مدارک پزشکی رنگ و روی قاب شدن در مطبی را نمیبینند.
علی سالاریان، معاون فنی سازمان نظام پزشکی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»، در خصوص تغییرات تعداد پزشکان فعال میگوید: «در خصوص اینکه تعداد پزشکان نسبت به جمعیت چه تغییری کرده، عدد کمی نداریم و شاخصهای کیفی و توصیفی است. با توجه به افزایش جمعیت و خروجی فارغالتحصیلان، نمیتوان 10 سال پیش را از نظر کیفیت بهداشت، درمان و جمعیت با اکنون مقایسه کرد. به عنوان مثال 20سال پیش کشیدن دندان دائمی به راحتی انجام میشد، اما اکنون مردم ترجیح میدهند حتی دندان شیری بچهها را نیز پر کنند.»
به گفته او، اکنون جامعه پزشکی و فارغالتحصیلان آن- بیش از 300 هزار نفر عضو جامعه پزشکی هستند- افزایش یافته است، اما به دلیل آنکه خروج آنها از حرفهشان با ارائه سند و مدرکی انجام نمیشود، نمیتوان در خصوص کاهش این جمعیت از جامعه درمان فعال عددی ارائه کرد. سالاریان میگوید: «گزارشها از شهرهای مختلف نشان میدهد افتتاح مطب در رشتههای مامایی و اطفال کاهش یافته است. همچنین آمارهای وزارت بهداشت نشان میدهد صندلی آزمون دستیاری و فوق تخصص خالی مانده است.» توصیه او برای درک بهتر این کاهش آن است که در محدوده زندگیتان تعداد مطبهای عمومی و مامایی که افتتاح شده را بشمارید، متاسفانه حاصل این شمارش صفر است که این عدد با خروجی دانشگاهها همخوانی ندارد.
معاون فنی سازمان نظام پزشکی میگوید: «در سالهای اخیر، خیلی از پزشکان در ردههایی کار میکنند که درمانی نیست و بیشتر زیبایی است، در حالی که 10 سال قبل اینگونه نبود. حالا مطبهای مامایی به صفر رسیده، مطبهای صرفا نسخهنویس مانند عمومی، داخلی و اطفال بسیار کمتر شده و مطبهای موجود هم تمایل به کارهای زیبایی پیدا کردهاند تا بتوانند سرپا بمانند.» این وضعیت شامل حال بسیاری از پزشکان میشود، از چشمپزشک و متخصص زنان بگیرید تا پزشکان عمومی در حال انجام کارهای زیبایی هستند. ریشه همه مصیبتهای بشر در چرک کف دست دوستداشتنی نهفته است. سالاریان میگوید: «با توجه به سود و زیان دو بخش درمانی و زیبایی، مشخص میشود که فعالیت در بخش درمانی بهصرفه نیست. در بخش دولتی دستمزد یک جراح برای جراحی آپاندیس100 هزار تومان است که مقرون به صرفه نیست و پزشک ترجیح میدهد انجام ندهد. اتفاقی که در سالهای اخیر رخ داده است.»
طبق شاخصهای جمعیتی وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی، به ازای هر هزار نفر یک پزشک عمومی و به ازای هر دو هزار نفر یک دندانپزشک باید وجود داشته باشد. سالاریان میگوید: «تصور میکنیم این عدد در کشور وجود دارد، خدمات پزشکی ایران نیز مناسب است و خروجی و کیفیت فارغالتحصیلان نیز قابل قبول است، اما به دلیل آنکه ظرف سالهای گذشته دولت نتوانسته است تعرفهها را متناسب با تورم و هزینههای روزمره نگاه دارد، خروجی بخش درمان به شکلهای مهاجرت، ترک کار و مهاجرت به سمت موقعیتهای غیردرمانی مانند زیبایی وجود داشته است، این امر موجب میشود احساس کمبود پزشک به وجود بیاید. سازمان نظام پزشکی سالهاست زنگ خطر را به صدا درآورده که اگر این منوال ادامه یابد، حتی با وجود پزشکان در کشور، کار پزشکی انجام نمیدهند.»
محاسبات ریاضی معمولا خوب جواب میدهد، ویزیت ماما 50 هزار تومان است. اگر 20 ویزیت در روز داشته باشد، در ماه 20میلیون تومان درآمد خواهد داشت که باید از آن هزینه اجاره مطب، مالیات و شارژ را کسر کرد. خانم ماما اگر شانس بیاورد، آخر ماه بدهکار نخواهد شد. به گفته سالاریان، «این موضوع برای سایر متخصصان هم وجود دارد. هزینه مطبداری خصوصی با ورشکستگی روبهرو شده است. چاره کار، گران کردن هزینه درمان برای مردم نیست، بلکه تقویت بیمههاست. بیمهها اکنون خیلی ناکارآمد هستند.»
موضوع عجیب آن است که تعرفه پزشک عمومی در سیستان همانی است که در تهران است. یعنی خدمت در شرایط سخت تفاوتی با شهرهای نزدیک مرکز ندارد، در نتیجه پزشک ترجیح میدهد در شهرهای نزدیک با امکانات رفاهی بیشتر مستقر شود. گذشته از این موضوع، سالاریان میگوید: «بازار کار در کشورهای دیگر با توجه به تضعیف پول ایران، چشمگیر بوده و انگیزهای برای مهاجرت ایجاد کرده است و میتوان آن را تهدیدی برای کشور دانست. در شرایطی که بیمهها، بخش درمان را حمایت نکنند و درآمد آن کفاف ندهد، پزشکان مهاجرت میکنند.»
بدون هیچگونه رودربایستی باید گفت وضعیت فعلی و آینده را اصلا نباید در رنگهای زرد و نارنجی و قرمز جستوجو کرد، بلکه باید رده رنگهای خاکستری و سیاه انتخاب کرد. به گفته سالاریان، هماکنون گزارشهایی وجود دارد که پزشکانی در کشور انگیزهای برای درمان ندارند. با توجه به هزینههای بالای جراحی همراه با ریسک زیاد که میتواند عواقب اجتماعی و انتظامی داشته باشد و پرداخت دستمزدهای غیرمعقول به پزشکان، آنها ترجیح میدهند وارد مشاغل کمریسکتر با درآمدهای منطقی شوند.»
دولت با وجود آنکه شرایط بحرانی را میداند، اما اقدامی در این زمینه نمیکند و گویی هیزم هم بر این آتش میریزد. هزینه جراحی یا شیفت 12 ساعته در بیمارستان دولتی یک میلیون تومان است. این عدد را با عمری که یک فرد برای قبولی در دانشگاه و تحصیل و گذران طرح سپری کرده و تخصص او باید وزنکشی کرد. به گفته آقای سالاریان، «این وضعیت نتیجه سیاستگذاریهای وزارت بهداشت و درمان است.» او میگوید: «هماکنون نیز با مشکل کمبود پزشک مواجهیم؛ اما با گذشت زمان پررنگتر میشود. ممکن است این مشکل برای قشر متوسط ملموس باشد. برای آنکه موضوع برای مسوولان واقعی شود، نیاز به گذشت یک تا دو سال است.»
دسته زیباییها مقابل کشیکیها
در حالی که همه در فکر ایجاد استارتآپ هستند و دنبال یک لقمه نان روغنی، پزشکان، مدرک گرفته، نگرفته مطبهای زیبایی برپا میکنند یا از آن راحتتر با سرمایه دیگری کلینیک زیبایی میزنند. هنوز مطب برپا نشده، مشتریها صف کشیدهاند. اصلا به جای آنکه بروند زیر دست یک اپراتور ساده یا کارشناس آموزش دیده، کار را به دست پزشک میدهند.
در این گزارش افرادی که مشارکت کردهاند را با حروف اختصاری خواهیم شناخت. دکتر جیم، در تلاش برای تحصیل در مقطع تخصص است. دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تحصیل کرده است. او میگوید: «تعداد فارغالتحصیلان سال 99 این دانشگاه 130 نفر بودند که هیچ کدام مطب دایر نکردند. از این جمعیت کمتر از 30 درصد تمایل به تحصیل در دوره تخصص دارند. ما بعد از فارغالتحصیلی دو دسته شدیم. دسته اول، مطب زیبایی زدند و دسته دوم در درمانگاهها کشیک دادند و به ازای 12 ساعت، یک میلیون دریافت میکنند. به همین دلیل ترجیح آن است که به سمت کار زیبایی بروند که در زمانی کمتر و بدون استرس و مشکلات حقوقی و قضایی، درآمد خوبی داشته باشند.» ضریبی که او به کار در حوزه زیبایی نسبت به پزشکی میدهد، هزار است.
کارهای زیبایی شامل بوتاکس، فیلر، برداشتن غبغب، اصلاح فرم بینی با تزریق فیلر، زاویهبندی چانه و... میشود. برای انجام این کارها، پزشکان میتوانند در دورههایی که توسط جهاددانشگاهی برگزار میشود، شرکت کنند و بعد هم وارد حیطه زیبایی شوند. زمان این دورهها معمولا یک تا سه ماه است. تاکید دکتر جیم آن است که برای شرکت در این دوره حداقل باید پزشک عمومی بود. اما با توجه به بازار خوب زیبایی، متخصصان هم جذب این دورهها شدهاند.
اتاقهای جراحی اجارهای با زیباکاران غیرمتخصص
با وجود تاکید دکتر «جیم» بر مدرک پزشکی برای گذراندن دورههای زیبایی، اما خلاف این موضوع هم صادق است. افراد متخصص میتوانند سرگروه عدهای باشند که هیچ آموزش آکادمیکی در حوزه پزشکی ندیدهاند. یکی از آنها خانم «سین» است که با مدرک لیسانس روانشناسی در حال انجام کاشت مو است. او 11 سال پیش در کلینیکی آموزش دیده و همانجا استخدام شده است. برای این آموزش 10 میلیون تومان داده است. شیوه آموزش به صورت تجربی بوده است: «پزشک زیبایی چند نفر را به عنوان تکنیسین استخدام کرد که بیش از 20 نفر بودیم. آموزش به این شکل بود که هنگام کاشت مو، با کسب رضایت فرد، در جراحی حضور داشته و روی سر هر نفر در حد چند دقیقه و به اندازه چند تار مو کار انجام میدادیم. این افراد بعد از آموزش در کلینیکهای مختلف مشغول شدند. من هم دو سال در آن مرکز کار کردم و بعدتر به صورت شخصی کارم را شروع کردم.»
در ازای این آموزش مدرکی به آنها داده نشد. او حالا به صورت روزانه در کلینیکهای مختلف، اتاق عمل اجاره میکند. مرکزی که او میرود، در شرق تهران است و اجاره آن برای هر عمل بدون هیچ نوع وسیلهای دو میلیون تومان است. بر اساس رابطه و آشنا بازی، مرکز هم از او مدرکی نمیخواهد. کاشت مو در دو مرحله انجام میشود. «سین» هزینه هر مرحله را 16 تا 20 میلیون تومان دریافت میکند. این رقم به سمت بالا حرکت میکند و تا 70 میلیون تومان هم میرسد. اکنون که «سین» چندان کار نمیکند، هفتهای دو مراجعهکننده. البته همه این مبلغ سود نیست و هزینه وسایل را باید محاسبه کرد. اما بیش از نیمی از آن سود مطلق است.
چه کسی مقصر است؟
جذب به حوزه زیبایی، محدود به حوزه خاص پزشکی نیست. دکتر «میم» متخصص اورژانس است. هفتهای یک یا دو شب در یک بیمارستان خصوصی است و باقی ساعات را در مطب زیباییاش میگذراند. بیدردسرتر و راحتتر است. «مطب درمانی، با توجه به هزینههای مطب و هزینههای سربار، نه تنها برای پزشکان عمومی صرف نمیکند، بلکه برای متخصصان هم صرف نمیکند و در نهایت 5-6 میلیون تومان باقی میماند. این وضعیت در شرایطی رخ داده که ظرف سالهای اخیر تعرفههای درمانی تغییر ملموسی نکرده، در حالی که هزینههای زندگی افزایش یافته است. این موضوع موجب شده که پزشکان به سمت کارهای زیبایی رفتهاند تا بتوانند زندگی معمولی داشته باشند.»
او تفاوت فعالیت در دو حوزه پزشکی و زیبایی را 5 تا 10 برابر سودآورتر میداند. البته این در شرایطی است که مطب جذب مشتری بالایی داشته باشد. دکتر «میم» در تحلیل وقوع این شرایط میگوید: «تخصصگرایی مردم و تمایل به ویزیت توسط متخصص یکی از دلایل تخته شدن مطب پزشکهای عمومی است. مثلا برای درد قفسه سینه در نخستین گام به متخصص قلب مراجعه میکنند.» به گفته او، «دولت در تقلیل جایگاه پزشکان و گرفتاری امروز کاملا مقصر است. تعیین تعرفههای نظام پزشکی توسط دولت به گونهای است که نظام پزشکی اجازه نظر دادن ندارد و این شرایط به وجود میآید. در حالی که باید با توجه به استرس پزشک، تعرفههای جذابتر و بالاتری تعیین شود. اکنون سود سوپرمارکتی یا کار روی ماشین، بالاتر از پزشکی است. لب مطلب همین است».
ما اصل مطلب و لب آن، سراشیبی است که میگذرانیم. ته این راه، گودالی است که ممکن است شبیه گرداب باشد و مدام بیشتر فرو برویم.
منبع: دنیای اقتصاد